چرا از حرف دل ها نگوییم.
شبای بیداری چه حالی داری. چه ساکته. گوش کنید صدای جیر جیرک ها رو تموم شب دارن داد می زنن. چی می گن نمی دونم. دلم میخواست مثلا می دونستم چی می گفتن.یکی مثلا می گفت اما هفته ی دفاع مقدس فضای دانشگاه شیراز چه پر باره. یکی دیگه می گفت دیدی دانشکده ها که غوغا کردن .رئیس دانشکده ها خودشون رو کشتن. سنگر زدن این فضا سازی نیست؟؟؟!!!
یا نه می پرسن که فارسی وان چی شد. پسره بود که گیر داده به خانواده دختر هی می گه من از این خونه بیرن نمیرم تا باهاش صحبت نکنم. یا نه می گن بابا راز و نیاز شب ولش کن بچسب به عرب 100 خودمون.یکیش میگه راستی شنیدی همسایه بغلیمون ال ان بی نصب کرده جفتی جفتی،می گن یکی این آور ابه یکیش اونور آب.اون یکی می گه کدوم ور آبه با این وضع خشکسالی آبی دیگه نیست هر دو طرف آب مثل هم شده.
یه قرباغه هم دارد قور قور میکنه.اوه اوه ساعت 12 شبه توی چمران چی کار.صدای داره در میاد. انگار که فصل فعلشونه. نمی دونم شایدم ..... اصلا بزار حرف این جک و جونورا رو ول کنیم.بریم دنبال کار خودمون. نمی دونم ولی خودم شنیدم یه جیرجیرک به اون یکی میگه:وای به حال ادما. شب به این خوبی دارن چرت می زنن. روزشون که اشرف مخلوقات و داره به چه افتضاح می گذره اونم از شبشون و چرت شبونه.
از بیرون تمام شهر رو می بینین. یکی خونه ها روشن روشن. خداییش چشماتو ببند. تصورش کن. البته اول متن رو بخون بعد برو .
یکی داره فکر قرض صبحشه. پسره داره فکر میکنه روز اول مدرسه چه طور گذشت.مادر دارن فکر می کن که چه طور فردا طوری غذا درست کنن که هم برسن بدن بچه ها بخوره هم برن مدرسه.
تمام شب باید ذهنت روشن روشن باشه.اخه دیگه فکر این نیستی که طلب کارت داره فکر تو رو صدا می کنه و هر لحظه دم در، در می زنه.یا اینکه قبض اب می لیونی.
به هر حال باید از شب استفاه کرد