نام: احسان حدائق تاريخ شهادت: ?/?/?? عمليات : بيت المقدس محل تولد :شيراز محل دفن: در صحن حرم احمد ابن موسي( مطهر شاهچراغ)
احسان پدرش دکتر بود و خانواده اش ازنظر مالي در شرايط بسيار خوبي داشتند ولي هيچ وقت اين موضوع را به کسي نگفته بود و اگر کسي در اين مورد سئوال مي کردمي گفت پدرم کارگر است اين موضوع را پس ازشهادتش فهميديم .
يک روز قبل ازشهادتش يعني در تاريخ ?/?/?? رو به بچه ها کرد و با اشاره گفت ببين ا ون دروازه خرمشهره فردا آنجا محل پرواز است ما اين موضوع را را درست نفهميديم وآن را فردا ش موقع شهادتش فهميديم پس از شهادتش به خاطر پيشروي نيروها و درگيري تا چند روزي امکان نداشت جنازه اش را به عقب بر گردانيم ? روز پيکر مطهرش در اوج گرماي خرداد ماه خرمشهر در سنگري بود. بدون اينکه متهفن شود سنگر پر شده بود ازبوي خوش انگار که آنجا گلاب زده بودند هرکسي آنجا رد مي شود مي گفت چه بويي است . گلاب است چه بوي خوبي تا حالا اين چنين بويي نشنديم . ما به خاطر اين که بچه ها تو حال خودشان باشد هم همه نکنند مي گفتيم گلاب ميمند است . پس ازسه روز پيکر مطهر احسان به عقب برده شد وبه معراج شهدا انتقال داده شد ازشها دت تا خاکسپاري اش ??روزطول کشيد . ما هم با جنازه احسان به شيرازآمديم .خانواده اش به ما گفت ا اين وصيت نامه احسان است که گفته در هنگام خاکسپاريش باز کنيد بازکه کرديم نوشته شده بود . يک قبر خالي در حرم احمد ابن موسي( شاهچراغ) است اين صاحب قبر يک پيرزني است که در فلان جا زندگ مي کند و آن آدرسي که احسان گفته بود رفتيم در زديم يک پير زني امد در را باز کرد گفتيم مادر جان شما در حرم شاهچراغ فبر خالي داريد پير زن با تعجب گفت مگه چطور گفتم يکي از دوستان ما شهيد شده و وصيت کرده و آدرس شما را داده که يک قبر خالي داريد پير زن اشک در چشمانش جمع شد گفت به خدا هيچ کس به غيره خودم و خدا نمي دانست که من يک قبر خالي دارم .پيرزن گفت اين قبر حق اين شهيد است به او مي بخشم .
تو اي شهيد که نامت خلاصه ي پاکي ست چقدرپيراهن خاکي تو افلاکي ست!چـقـدرقمـقمـه ي خالي ات ،ادب دارد هـنـوزنام ابـالفضل ،روي لب دارد